Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز چهارشنبه ۱۶ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر انقلاب در دیدار رمضانی مسئولان نظام، بررسی چشم‌انداز اقتصاد ایران در آغاز سال ۱۴۰۲، معرفی مقصران تاخیر در پرداخت حقوق معلمان و اولین دادگاه یک رییس‌جمهور در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

 

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم: 


تله‌ای به نام «توافق موقت»

هادی محمدی طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان تله‌ای به نام «توافق موقت» نوشت: در روز‌های اخیر برخی از رسانه‌های غربی به ویژه نشریه اکسیوس موضوع توافق موقت هسته‌ای را برای چندمین بار در سال‌های اخیر پس از خروج آمریکا از برجام، مطرح و داغ کردند و این بار مدعی شدند این طرح بین آمریکا و اسرائیل پخته شده و مورد توافق ضمنی سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه نیز هست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما به نظر می‌رسد همان طور که نشریه مذکور مدعی شده ایران برای چندمین بار موضوعی به نام توافق موقت را قبول نکرده است و این طرح نیز نتوانسته رضایت ایران را جلب کند. سوال این جاست که در صورت صحت ادعای اکسیوس درباره ارائه طرح توافق موقت، چرا تهران حاضر به قبول آن نشده است و اصولا تبعات منفی چنین طرحی برای ایران چیست؟
جمهوری اسلامی ایران از اردیبهشت ۱۳۹۸ و بر پایه کاهش گام به گام تعهدات برجامی خود در حوزه هسته‌ای و سپس در آذر ۱۳۹۹ در چارچوب قانون راهبردی مجلس، تقریبا همه تعهدات هسته‌ای خود را در برجام کنار گذاشت تا به نوعی توازن میان بازگشت تحریم‌ها از سوی آمریکا و در واقع اروپا و آمریکا و تعهدات ایران را در برجام دوباره برقرار سازد. این فرایند باعث شده تا ایران امروز ذخایر مهمی از اورانیوم غنی شده به ویژه ۶۰ درصد و ۲۰ درصد داشته باشد که نگرانی دولت‌های غربی به ویژه دولت بایدن و رژیم صهیونیستی را در پی داشته است. چنین فضای نگران کننده‌ای برای غرب، اگر چه زجرآور است، اما برای ایران می‌تواند به عنوان یک ابزار در مذاکرات عمل کند و از طرفی نگذارد طرف مقابل به سمت اقدامات احمقانه‌ای همچون اقدام نظامی برود و از طرف دیگر حتی ابزاری به نام اسنپ بک را برای بازگرداندن قطعنامه‌های پیشین کند سازد. بر این اساس طرحی به عنوان توافق موقت می‌تواند این نقطه مثبت ایران را از بین ببرد یا تضعیف کند و در برابرش تحریم‌هایی لغو شوند که یا ارزش چندانی ندارند یا در بازی زمان که غربی‌ها در آن استاد هستند به نفع طرف مقابل ما تمام شود.
این رویکرد مشابه رویکردی است که توسط جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و بیل برنز، رئیس سیا که از اعضای ارشد دولت اوباما بودند، در سال ۲۰۱۳ و مذاکرات برجام دنبال شد که شامل توقف کوتاه مدت بخش‌هایی از برنامه هسته‌ای ایران در ازای کاهش جزئی تحریم‌ها می‌شد. رویکردی که حدود دو سال به طول انجامید و عملا در مقاطعی حتی به سمت شکست مطلق هم نزدیک شد که اگر درایت طرف ایرانی نبود شاید اصولا برجامی متولد نمی‌شد. در حالی که امروز تا انتخابات پایان دوره اول ریاست جمهوری بایدن کمتر از یک سال و نیم باقی مانده و با توجه به پیروزی‌های جمهوری خواهان همیشه مخالف برجام در مجلس نمایندگان، هیچ بعید نیست دموکرات‌ها سنگر سنا و کاخ سفید را هم ببازند و نتوانند همین توافق موقت نیم بند را نیز عملی کنند تا به توافق نهایی و کامل برسد.
نکته سوم و مهم‌تر این که ایران در همه این ۵ سال خروج غیر قانونی ترامپ از برجام، تاکید و تصریح داشته که به چیزی کمتر از برجام راضی نمی‌شود و نمی‌تواند توافقی گام به گام را بپذیرد که نه ضمانت اجرایی دارد و نه اعتمادی به طرف مقابل هست. این که ایران غنی سازی بالای ۳.۶۷ درصد خود را متوقف کند و در ازای آن امتیازاتی بگیرد که انتفاع اقتصادی ویژه‌ای برای ایران نداشته باشد و از همه بدتر باعث شود تا اصل برجام و تعهدات طرف مقابل در آن زیر سوال برود یا به دنبال توافق جدیدی بروند از جمله موضوعات خطرناک چنین طرحی است، ضمن این که اصولا بعید نیست طرف مقابل در مرحله بعد از توافق موقت، دیگر به برجام راضی نشود و به دنبال توافق در موضوعات غیر هسته‌ای هم برود که نتیجه اش نه تنها مرگ برجام است بلکه ما را وارد چاهی می‌کند که با مذاکرات فرسایشی و طولانی از وضعیت کنونی به مراتب بدتر خواهد بود. اگر چه ظاهرا هنوز این طرح توافق موقت نیز به صورت رسمی به ایران ارائه نشده، اما با موارد گفته شده در بالا و مواردی که قابل گفتن نیست می‌توان نتیجه گرفت ارائه چنین طرحی در رسانه‌ها در حالی که می‌دانند ایران قبول نکرده و نخواهد کرد تنها با هدف مقصر سازی ایران بوده و نه حل و فصل منصفانه تنش موجود. با این شرایط تهران نمی‌تواند طرحی را بعد از این همه سال صبر و تحمل سخت بپذیرد که منافع اولیه و ابتدایی اش در آن لحاظ نشده باشد.

 

آمریکا و خاورمیانه؛ وکالت موقت به چین 


‪جلال خوش‌چهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار نوشت: به طور طبیعی باید نگاه واقع بینانه‌ای به این تصور ساده اندیشانه داشت که ایالات متحده، خاورمیانه را به نفع رقابت با چین در اقیانوس هند و آرام و جنگ نیابتی‌اش با روسیه در اوکراین به دیگران واگذاشته است. بر‌عکس، برخی تحولات در حوزه ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک در شرق - غرب آسیا و جنوب اروپا، خاورمیانه را همچنان در صدر توجهات ایالات متحده و بلکه متحدان اروپایی آن نگه داشته است. از این رو نمی‌توان خوش‌دلانه چنین تصور کرد که سرگرمی اتاق‌های فکر واشنگتن با جنگ اوکراین و مشغله‌هایش در شرق آسیا، غرب این قاره که خاورمیانه و به ویژه منطقه نفتی خلیج فارس را در بطن خود دارد، نزد آمریکاییان به حاشیه برده است. برخی نشانه‌ها در منطقه، ممکن است سبب این باور نزد ناظران شود که اکنون ابتکار عمل در مدیریت تحولات خاورمیانه در اختیار آمریکاییان و به ویژه متحد سنتی آن یعنی بریتانیا نیست. برعکس، آن‌ها نه تنها در صحنه حضور دارند؛ بلکه با رصد رخداد‌ها و تحولات در پی بهره‌گیری از فرصت سازی‌هایی هستند که درنهایت امکان محدود سازی چین و تقلیل قدرت روسیه را فراهم کند. با درک همین وضع است که پکن هشیارانه مفهوم گسترش حضور خود را در خاورمیانه «تعاون» با غرب و نه «تقابل» تعریف می‌کند. خاورمیانه و به ویژه منطقه نفتی خلیج فارس پس از تحریم‌های فرساینده غرب علیه روسیه در پی جنگ اوکراین، برجستگی خود را باردیگر به رخ جهانیان کشید. این دومین دفعه در تاریخ سیاسی جهان است که نفت‌وگاز خلیج فارس در اندازه یک متغیر تأثیر گذار در تحولات منطقه‌ای و جهانی، جایگاه خود را باز می‌یابد. دفعه نخست، جنگ اعراب و اسراییل در سال ۱۹۷۳ بود. حالا قطع صادرات نفت و گاز روسیه به اروپا این قاره پیر را به انرژی صادراتی خلیج فارس وابسته کرده است. درست در همین نقطه کانونی، رقابت و تنازع بقا میان اقتصاد چین و اروپا و به تبع آن جنگ پنهان پکن – واشنگتن، دراین‌حال جنگ فرساینده علیه روسیه نمود بیشتری می‌یابد. اگر قرار غرب بر محدود سازی چین است و این غول از بطری خارج شده برای بقای خود به نفت و گاز و گسترش نفوذ اقتصادی در منطقه محتاج است، چرا غرب به راحتی جاده را برای او صاف کند؟ قبول این وضع به معنای نشان دادن چراغ سبز به چشم بادامی‌ها برای تحقق ایده «یک جاده – یک کمربند» خواهد بود. در این صورت وارثان «مائوتسه‌تونگ» و «دنگ شیائوپینگ» ایده‌های بزرگشان را با کمترین هزینه محقق خواهند کرد. پرسش این است؛ چرا واشنگتن و متحدان غربی آن از ایده میانجیگرانه پکن برای تنش زدایی و عادی سازی روابط تهران – ریاض استقبال کرده‌اند؟ چرا پکن این اقدام را در خدمت به منافع غرب توصیف کرده و کوشیده است برخلاف گذشته، چهره‌ای نرم از خود در منازعات و مناقشه‌های منطقه‌ای به نمایش گذارد؛ آن‌هم در میانه معرکه‌ای که با غرب و ایالات متحده دارد؟ عادی شدن روابط تهران با پایتخت‌های کشور‌های عرب جنوب خلیج فارس و به تبع آن خاورمیانه بیرون از سیاست عملگرایانه واشنگتن نیست. در این‌حال، نرمش دولت‌های منطقه به میانجیگری پکن، مفهوم جابه‌جایی هژمونیک قدرت‌های بزرگ در منطقه نخواهد بود تا وقتی که دولت‌های عربی امنیت خود را همچنان به حضور نظامی آمریکا گره زده‌اند. حدود تحمل واشنگتن و متحدان غربی آن در درازپایی پکن تا جایی است که حداقل فرصت‌ها -نه موقعیت‌های – برابر را برای طرف‌ها ایجاد کند. پس از آن منازعه جای خود را به قبول تعاون خواهد داد. شکل منازعه از یک‌سو به ماهیت رقابت ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک واشنگتن با پکن مربوط خواهد بود. از سوی دیگر، ساخت و بافت خاورمیانه که شوربختانه، آرامش در آن مانند ابر‌های زود گذر تابستانی است. ماهیت استقبال پایتخت‌های عربی از عادی سازی روابط با تهران از دو حال خارج نیست: انتخابی «استراتژیک» یا اقدامی «تاکتیکی» برای گذار از مرحله معلق کنونی. انتخاب نخست، چشم انداز امید بخش را نزد آحاد ملت‌های خاورمیانه ایجاد خواهد کرد. در این صورت، واشنگتن با چالش جدی در حفظ موقعیت هژمونیک خود در منطقه روبرو خواهد شد. اما در صورت «تاکتیک» بودن نزدیکی به تهران، نیات دولت‌های عربی را باید در مدیریت اوضاع و آنچه منطقه آبستن آن است، تفسیر و تحلیل کرد. تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در سال‌های اخیر به ویژه تجربه دو رخداد «بهار عربی» و جزر و مد سیاست‌های واشنگتن در قبال استقرار و ثبات دولت‌های عربی، آنان را بیش از همیشه نگران تحولاتی کرده که دیر یا زود با آن دست به گریبان خواهند شد؛ بنابراین اصلاح در قطب‌بندی‌های قدرت در جامعه بین المللی و حمایت از آن، می‌تواند گریزگاهی برای مصون شدن از آسیب‌هایی باشد که کیان نظام‌های سیاسی در خاورمیانه را تهدید می‌کند. نقطه کانونی و پاشنه آشیل رویکرد به شرق دولت‌های منطقه نیز همین مهم خواهد بود. به عبارت دیگر، واشنگتن و متحدان غربی آن، ممکن است از عادی سازی روابط دولت‌های منطقه در خدمت به نگرش عملگرایانه خود استقبال کنند، اما این فرصت را به عنوان یک موقعیت به چین و به تبع آن روسیه هدیه نخواهند کرد. واشنگتن خاورمیانه را نه به راحتی، بلکه حداقل تا تعیین تکلیف رقابت‌ها بر سر شکل‌گیری نظم یا نظام جهانی به حال خود رها نمی‌کند. خاورمیانه به لحاظ موقعیت ژئو استراتژیک و ژئواکونومیک خود، اکنون مرکز رقابت منازعه آمیز واشنگتن است که از یک‌سو می‌خواهد چین را محدود کند و از سوی دیگر، روسیه را تا یک قدرت منطقه‌ای‌تقلیل دهد. تا عادی شدن اوضاع در خاورمیانه، راه دشواری در پیش است.

 

آغاز تحول از سیاست داخلی است


علی ربیعی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان آغاز تحول از سیاست داخلی است نوشت: آغاز تحول‌خواهی و  همان‌گونه که قبلا هم گفته شد، با پایان یک‌سال، پرونده آن سال بسته نشده و پیامد‌های آن گاهی بر یک‌سال، گاهی یک نسل و در مواردی حتی بر تاریخ یک ملت تاثیر خواهد گذاشت.
همان‌گونه که چهار پدیده انتخابات با مشارکت کم، آثار روانی پاندمی کرونا، تحریم، عمیق و گسترده شدن فقر در جامعه و تعارض سیاست‌های فرهنگی با تغییرات ارزشی نسلی، وقایع ناگواری را در سال ۱۴۰۱ رقم زدند، به نظر می‌رسد موضوعات، اتفاقات و حتی برخی رخداد‌های نمادین در سال گذشته، تاثیر خود را بر رویداد‌های سال ۱۴۰۲ خواهد گذاشت: 
۱- اتفاقات پاییزی ۱۴۰۱؛ به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران حوزه علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی، عوامل علت‌ساز حوادث خیابان‌های پاییزی سال گذشته، کماکان بر قوت خود باقی است. معتقدم در صورت عدم پاسخ مناسب و ایجاد تحولات اصلاح‌گرایانه با هر اثر پروانه‌ای احتمال بروز در سطح غیر قابل پیش‌بینی خواهند داشت.
۲- تغییرات ژئوپلیتیکی جهان در درون رقابت‌های منظومه‌های قدرت جهانی که از سال‌ها پیش آغاز شده بود، در ۱۴۰۱ خود را نمایان کرد. با توجه به تداوم تحریم و فقدان بازیگری مناسب، بسیاری از کارشناسان اقتصادی و روابط بین‌الملل معتقدند که ایران به نحوی از مزیت‌های اقتصاد جهانی در حال حذف شدن است. 
به نظر می‌رسد سال ۱۴۰۲ و تصمیم‌گیری‌های سیاسی و بین‌المللی ایران، آخرین روزنه‌های امکان‌یابی برای یافتن جایگاه در ژئوپولیتیک اقتصادی و شا‌هراه‌های تجاری جهان است. 
۳- جنگ روسیه و اوکراین در سال گذشته تاثیر قابل توجهی بر وضعیت بین‌المللی ایران و سرنوشت برجام برجای گذاشت. هم دولت روسیه و هم مخالفان ایران در غرب، توامان مایل بودند که ایران بازیگر یک سمت این جنگ قلمداد شود. تداوم این وضعیت بر سرنوشت حضور موثر ایران در عرصه بین‌الملل اثرگذار خواهد شد. به نظر می‌رسد ایستادن بر موضع اخیر رهبری در مورد عدم دخالت ایران در این جنگ، سیاستی است که باید به روشنی و وضوح و اطمینان‌بخشی برای طرفین مختلف تبیین و دنبال شود. 
۴- به بحث و بررسی بیشتری در خصوص برجام با توجه به مباحث متعددی که صورت گرفته (از جمله یادداشت‌های نگارنده) نیازی نیست. بی‌شک، موانع قرارداده شده پیش روی موفقیت برجام و تلاش برای شکست آن، استراتژیک‌ترین خطایی بود که جناح‌ها و جریان‌های سیاسی و قدرتمند در کشور به بهای اندک منفعت‌جویی سیاسی دنبال کردند - این از جمله پدیده‌هایی است که تاثیر آن بین‌نسلی است و حتی بر تاریخ یک جامعه اثرگذار است- حل مساله برجام و پیش‌بردن سیاست‌های صلح‌جویانه منطقه‌ای و جهانی، امروز آنچنان تحمیل‌گرانه نظرات مخالفانش را تغییر داده که استفاده از راه‌های مختلف و مراعات الزامات نیل به آن، اجتناب‌ناپذیرین اقدامی است که باید صورت گیرد.
۵- از ابتدای سال ۱۴۰۱، زمزمه‌های فیلترینگ و کاستن از پهنای باند با توجیه فرهنگی و امنیتی به گوش می‌رسید. اتفاقات پاییزی باعث تصمیم‌گیری نهایی و اجرای طرح صیانت شد. آثار اقتصادی محدودیت فضای مجازی کاملا مطالعه شده و هویداست. حداقل نزدیک به ۳۰ میلیون نفر در مقیاس‌های مختلف از این تصمیم متضرر شده و به خصوص برخی فعالین دست پایین در فضای مجازی فقیرتر خواهند شد. حتی از تعداد کارگران دانشی و تاثیر اقتصاد دیجیتال بر اقتصاد ملی هم کاسته می‌شود. آثار اجرای طرح صیانت فراتر از اقتصاد بوده و بدون تردید آثار روانی و اجتماعی آن گسترده‌تر است و نارضایتی زیادی را به دنبال خواهد داشت.
به نظر می‌رسد تجدید نظر در سیاست‌های مربوط به فضای مجازی و گشایش آن یک ضرورت بوده و با توجه به وضعیت اقتصادی و اجتماعی -روانی اجتناب‌ناپذیر است. این اصلاح سیاست می‌تواند در سال ۱۴۰۲ آثار مثبتی بر جامعه داشته باشد.
۶- ما با یک فقر گسترده شده وارد سال جدید شدیم. طبقه متوسط سقوط کرده و نزدیک شدن تعداد زیادی به فقر مطلق، وضعیتی است که تداوم آن در سال جاری، با توجه به تاب‌آوری جامعه قابل قبول نیست. تمرکز بر سیاست‌های مراقبت از فرودستان و دهک‌های پایین و حفظ قدرت خرید آن‌ها می‌تواند فرصت‌هایی برای دنبال کردن برنامه‌های بلندمدت ایجاد کند. 

عدم توجه و برنامه‌ریزی مناسب برای زندگی افراد دهک‌های پایین و عدم کنترل تورم می‌تواند عاملی بحران‌ساز در آینده باشد. آنانی که به دنبال ارزش‌های بقا هستند با گروه‌هایی که به دنبال ارزش‌های ابراز وجود یا منزلت‌خواهی هستند ترکیب خواهند شد. 
۷- مرجعیت رسانه؛ حوادث سال گذشته نشان داد اعتبار و مرجعیت رسانه‌ای، آسیب جدی دیده است. نه تنها مرجعیت رسانه‌ای، بلکه حتی از اعتبار گروه‌های مرجع مورد مطالعه در حوزه جامعه‌شناسی نیز کاسته شده است. بنابراین تجدید نظر در سیاست‌های رسانه‌ای چه در ابعاد کنترلی، محدودیت‌زدایی و آزادی رسانه‌ای و چه در برنامه‌سازی‌های رسانه ملی ضروری است.
در غیر این صورت، آگاهانه یا غیراگاهانه سیاست‌گذاران رسانه، افکار عمومی جامعه را در معرض برنامه‌ریزی‌های بیگانگان قرار می‌دهند. 
۸- در سال گذشته، تشدید مهاجرت و پدید آمدن موج جدیدی از مهاجرت سرمایه و کارآفرینان را شاهد بودیم. به نظر می‌رسد این موضوع در سال جاری نیز تداوم یابد. ما نیازمند سیاست‌های اطمینان‌بخش اقتصادی، پیش‌بینی‌پذیر کردن اقتصاد و امنیت سرمایه‌گذاری هستیم.
جمع‌بندی: مطالعات بحران نشان می‌دهد بدون تردید هیچ جامعه‌ای پس از بحران همانند قبل نخواهد شد و صرفا پاسخ به بحران نیاز به ایجاد تغییرات و تحولات دارد. سیستم‌هایی که اصرار بر بازگشت به عقب داشته باشند، سال‌های یک ملت را تباه نموده و با زوال روبرو می‌سازند؛ لذا برای عبور با آرامش و‌گذاری برای ایران بهتر و وضعیت بهتر برای ایران، تحول و اصلاح در سه حوزه سیاست داخلی (اجتماعی، فرهنگی)، اقتصادی و سیاست خارجی اجتناب‌ناپذیر است. با توجه به اینکه ذهن‌مشغولی و دغدغه مدام این روز‌های ما مساله ایران بوده است، نتیجه مذاکراتم با بسیاری از کارشناسان نشان می‌دهد تغییر وضع اقتصادی بدون سیاست خارجی مطلوب و حضور مناسب در جهان امکان‌پذیر نیست و اجماع نظر کارشناسان این است که این‌بار راه سیاست خارجی تنها از طریق نظام دیپلماسی میسر نیست، بلکه اصلاح سیاست داخلی زمینه‌ساز حل‌و‌فصل مسائل خارجی است. به عبارتی در یک نقطه آغازین باید از تحول‌خواهی و اصلاح‌گری در سیاست داخلی و در سه حوزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آغاز شود.

منبع: تابناک

کلیدواژه: سال مهار تورم و رشد تولید مبطلات روزه طرح رتبه بندی معلمان دعای روز چهاردهم رمضان هادی محمدی خراسان اقتصاد توافق موقت خاورمیانه رهبر انقلاب آمریکا سال مهار تورم و رشد تولید مبطلات روزه طرح رتبه بندی معلمان دعای روز چهاردهم رمضان نظر می رسد سیاست داخلی توافق موقت برای ایران خلیج فارس آغاز تحول طرف مقابل سال گذشته تحریم ها رسانه ای منطقه ای سال ۱۴۰۲ هسته ای یک سال سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۵۸۳۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاورمیانه 2050 چه شکلی است؟/ 3 سناریو با فرض جنگ سرد آمریکا و چین

   خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکان‌هایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد. با این حمه سناریوهای مختلفی برای این منطقه تا سال 2050 پیشبینی شده که از انزوای کامل یکی از دوابر قدرت و همکاری متوازن را در بر می‌گیرد.

   به گزارش عصرایران به نقل از موسسه خاورمیانه، بارین کایا اوغلو (Barın Kayaoğlu)، دانشیار تاریخ جهان در دانشگاه آمریکایی سلیمانیه عراق و استیون کنی (Steven Kenney) مدیر ابتکار آینده‌نگری استراتژیک موسسه خاورمیانه (Middle East Institute) در شهر واشنگتن دی سی در یادداشت مشترکی به تحلیل و آینده روابط آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه و سناریوهای آن در سال 2050 پرداختند که در ادامه آن را می‌خوانید.

  تنش‌ها بین ایالات متحده و چین در حال گسترش و فراتر از منطقه آسیا و اقیانوسیه است. خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکان‌هایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد. 

  می‌توانیم تصور کنیم دیدگاه‌های جهانی واشنگتن و پکن و توانایی آنها در اعمال قدرت (نرم و سخت) چگونه می‌تواند بر روابط آینده آنها با منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تأثیر بگذارد. نحوه برخورد کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با یکدیگر و نقشی که در تحولات نوظهور حوزه انرژی و اقتصاد جهانی ایفا می‌کنند، می‌تواند بر نحوه تعامل این دو ابرقدرت با منطقه تأثیر بگذارد که به همان اندازه روابط ابرقدرت‌ها با یکدیگر می‌تواند جالب باشد.

سه عامل شکل دهنده آینده خاورمیانه

  در سمت منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA)، در معادلات منطقه‌ای، سه بعد مهم احتمالاً نقش آنها را در رقابت آینده ایالات متحده و چین در منطقه شکل خواهد داد.

1. سیاست درون منطقه‌ای: اولین مورد، نحوه ارتباط کشورهای منطقه با یکدیگر است: با یکپارچگی اقتصادی و سیاسی عملکردی و عملی، یا ناکارآمدی و بی ثباتی پایدار. قبل از جنگ فعلی در غزه در روند کاهش تنش، ثبات و یکپارچگی وجود داشت. هر زمان که ممکن است آن شتاب (در مورد کاهش تنش‌ها) دوباره به دست آید، تحت مسیر "عملکردی و عملی" (Functional and Practical)، می‌توانیم تصور کنیم که کشورهای MENA به روش‌های جدیدی به توصیه‌های سازمان‌های بین‌دولتی فرامنطقه‌ای نگاه می‌کنند. 


  این منطقه می‌تواند سیاست‌ها و مکانیسم‌هایی را بررسی کند که از مزایای عملی کشورهای عضو بلوک‌های منطقه‌ای دیگر مانند اتحادیه اروپا و انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) تقلید کند. چنین ایده‌هایی می‌تواند ابتدا موانع تجاری را کاهش دهد، سپس روابط اقتصادی و تجاری نزدیکتر را در سراسر منطقه تقویت کند.
مسیر کارکردی و عملی نشان دهنده یک MENA خواهد بود که مجهز به فرآیندهای تصمیم گیری مشورتی برای اقدام با سازمان‌ها است و منافع خود را بر رقابت ایالات متحده و چین مقدم می دارد.

  دولت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا به حمایت از گروه‌های مسلح مختلف در جنگ‌های نیابتی ادامه می‌دهند و از آن محیط برای نادیده گرفتن حقوق بشر استفاده و بازیگران خارجی را قادر می‌سازند از این ناکارآمدی سوء استفاده کنند.
  
2.اهرم‌های اقتصاد آینده: منابع سوخت فسیلی بحرین، ایران، عراق، کویت، لیبی، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی (این باشگاه غنی از انرژی ممکن است به زودی شامل مصر و اسرائیل شود) احتمالاً منابع اصلی اهرم MENA در برابر واشنگتن و پکن - حداقل برای چند دهه آینده - باقی خواهد ماند. با توجه به تمایل دو ابرقدرت برای تامین نفت و گاز منطقه برای خود و متحدانشان، شرکت های آمریکایی و چینی در بازارهای منطقه ای قدرت خواهند داشت.

اما MENA آماده است تا بر صحنه جهانی آینده تأثیر بگذارد و با استفاده از انرژی و قدرت مالی خود به طرق مختلف در آینده، نماینده خود در رقابت ایالات متحده و چین بر سر منطقه باشد. 

   با روی آوردن جهان به انرژی های تجدیدپذیر، دولت های نفتی خاورمیانه و شمال آفریقا به طور همزمان تنوع اقتصادی را در بخش های فناوری افزایش داده و در عین حال از ثروت خود برای تامین مالی پروژه‌های انرژی سازگار با آب و هوا و اقتصاد سبز در منطقه خود و در سراسر جهان استفاده می‌کنند. مرز جدید برای کشورهای دارای منابع و سرمایه منطقه، پرورش نوآوری و تشکیل قطب‌هایی در  علم/تکنولوژی/ایده‌ها برای اقتصاد پسا کربنی است که بشریت قصد دارد در قرن بیست و یکم بسازد.
علاوه بر این، در نهایت کاهش هیدروکربن‌ها و افزایش انرژی سبز، شبکه‌های لجستیکی/حمل و نقل/انرژی جدید در منطقه تکثیر شده و احتمالاً اهمیت ژئوپلیتیکی و تجاری آن را بیشتر خواهند کرد.

   منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، از طریق مسیرهای قدیمی مانند کانال سوئز و یا مسیرهای جدید و پیشنهادی مانند مسیر حمل و نقل بین المللی ترانس خزر، کریدور هند-خاورمیانه و جاده توسعه ترکیه-عراق-امارات-قطری، قرار است مرکز شبکه‌های تجارت جهانی باشد. بسیاری از بنادر و فرودگاه‌های منطقه نیز نقش گسترده‌ای در روابط بین‌المللی ایفا خواهند کرد.

3.عقاب و اژدها وارد بازار می‌شوند یا دست و پا می‌زنند؟: وقتی دونالد ترامپ در سال 2017 رئیس جمهور شد، خردمندی تجارت بین المللی را زیر سوال برد و   در عین حال ایالات متحده را در مسیر تقابل بیشتر با چین قرار داد که در سطح جهانی، شامل MENA هم بود. البته چین در اواخر دهه 2010 با قدرت بیشتری وارد این منطقه شده بود و میانجیگری موفق پکن بین ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک در سال 2023 بسیاری را غافلگیر کرد، اما این آخرین مورد از یک سری پیشرفت های چین در منطقه بود.



  در عین حال، مسائل نامرتبط به طور فزاینده‌ای توانایی هر دو کشور (آمریکا و چین) را برای رقابت آن هم آنطور که ترجیح می‌دهند پیچیده کرده است. برخی از تحلیلگران استدلال کردند که تنگناهای جمعیتی و مشکلات اقتصادی در چین، از رقابت با ایالات متحده و غرب حتی قبل از شروع جنگ سرد جدید جلوگیری می‌کند. در مورد ایالات متحده، مسائل اقتصادی و سیاست داخلی که طرز فزاینده‌ای قطبی شده و اثرات ادامه‌‌دار آن، محدودیت‌هایی هستند که ایالات متحده دارد.

  یک عامل مهم جدید این است که کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در چند سال اخیر تا چه اندازه قصد خود را برای ایجاد مسیری نشان داده‌اند که متعلق به هیچ یک از ابرقدرت‌ها نیست و تا حدی به این است دلیل که آنها ضعف‌های واشنگتن و پکن را می‌بینند. نمونه های زیادی وجود دارد: تصمیم ایران و عربستان سعودی به همراه امارات متحده عربی، مصر و اتیوپی برای پیوستن به گروه کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) در آگوست 2023 تنها یکی از این موارد است. بسیاری این پرسش را مطرح کرده‌اند که آیا بریکس و MENA با وجود انکار دور شدن از غرب، شروع به تشکیل یک بلوک ضدغربی کرده‌اند یا خیر؟


  اگر کشورهای آنجا مسیر کارکردی و عملی‌تری را در روابط درون منطقه‌ای انتخاب کنند و در حالی که ابرقدرت‌ها با چالش‌های داخلی دست و پنجه نرم می‌کنند، به سمت انتقال انرژی سبز/اقتصاد متمایل شوند، رقابت آمریکا و چین در MENA در آینده چگونه خواهد بود؟

سناریوی اول: ایالات متحده قوی، چین ضعیف تر
  
ایالات متحده پس از انتخابات 2032 در داخل کشور ثبات یافته است. از طریق ترکیبی از حمایت گرایی اقتصادی در برابر دشمنان، باز بودن برای تجارت با متحدان، دستیابی به حقوق و مهارت‌های کارگری، و کاهش تنش‌های اجتماعی، آمریکا تجدید حیاتی را تجربه کرد که یادآور دهه‌های 1980 و 1990 در داخل و خارج از کشور بود.

واشنگتن راه‌های هوشمندانه‌تری نسبت به «چکمه‌های روی زمین» (کنایه از حکومت‌های دیکتاتوری و نظامی) در MENA پیدا کرد. دولت‌های متوالی ایالات متحده فشارها و مشوق‌های متقابلی را برای همپیمانان ایجاد کردند تا به آنها کمک کنند تا اختلافات طولانی‌مدت خود را از طریق اقدامات اعتمادساز حل کنند.

  واشنگتن متعهد می‌تواند از نهادهایی حمایت کند که همکاری منطقه‌ای را تشویق می‌کنند. با این حمایت‌ها، بسیاری از کشورهای MENA که دوست ایالات متحده هستند، موانع تجاری خود را کاهش و در پروژه های انرژی متعارف و تجدیدپذیر (با ایالات متحده) همکاری کردند. این امر باعث شد که در طول زمان حمایت به طور فزاینده‌ای به یک خیابان دو طرفه تبدیل شود، زیرا قدرت‌های نوظهور بخش فناوری MENA سهم فزاینده‌ای از بازارهای رو به رشد در ایالات متحده را برای محصولات و پروژه‌های اقتصاد سبز تامین خواهند کرد.

  چین با این حال بیکار ننشست. این کشور به سرمایه گذاری در ایران و کشورهای عرب خلیج فارس برای امنیت انرژی ادامه داد و در عین حال به آنها سلاح می فروخت. با این حال، پکن نتوانست پتانسیل ادعایی خود را همانطور که در اوایل قرن بیست و یکم پیش بینی شده بود، تحقق بخشد. چین نفوذ خود را بر ایران (و سوریه و عراق) از طرق دیگر افزایش داد و جمهوری اسلامی به یک پایگاه اصلی ژئوپلیتیکی برای جمهوری خلق چین تبدیل شد. با این حال، تلاش های چین برای سود بردن از تنش‌های ژئوپلیتیکی و جناحی باقی مانده در منطقه به هزینه ایالات متحده نتایج محدودی به همراه داشت.

  بخشی از مشکل مربوط به ظرفیت محدود پکن برای پاسخگویی به نیازهای منطقه است. پروژه‌های ابتکاری یک کمربند و جاده (BRI) فاقد سود بوده یا قادر به کاهش مشکلات زیرساختی کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نبودند. بنابراین، رهبران در پایتخت‌های MENA توجه بیشتری به گزینه‌های آمریکایی و اروپایی خود کردند و از قابلیت‌های فنی خود برای ساختن خود استفاده کردند. تنگناهای جمعیتی و اقتصادی چین، همراه با مشکلات ژئوپلیتیکی در خارج از کشور نزدیک، مانع تعامل معنادار با منطقه MENA شد.

سناریوی دوم: ایالات متحده منزوی و چین قوی 

  برخلاف سناریوی اول، صحنه داخلی آمریکا هرگز آرام نمی‌شود و توانایی آن را برای نمایش قدرت مانند گذشته مختل می‌کند. مشکلات واشنگتن – سیاست‌های پولی و مالی در سطح فدرال (یا فقدان سیاست‌های درست)، ناتوانی در آموزش مجدد نیروی کار و سیاست‌های مناقشه برانگیز در مورد نابرابری‌های ثروت و درآمد، هویت، و "اول آمریکا" - نفوذ سیاسی ایالات متحده و برتری دلار آن را کاهش می دهد. 

  این ضعف نسبی ایالات متحده و عدم ثبات در سیاست‌های دولت‌های متوالی، باعث می‌شود کشورهای منطقه تجارت با پکن را ترجیح دهند. متحدان ایالات متحده مانند اسرائیل، ترکیه و مصر از نظر سیاسی و اقتصادی به غرب وابسته هستند، اگرچه آنها هم روابط خود را بین غرب و شرق متعادل می کنند.

  یک MENA کارآمدتر، با تجارت درون منطقه‌ای و سرمایه‌گذاری آن در انرژی‌های تجدیدپذیر قابل صادرات و صنایع سبز درحال رشد، تعامل خود را با چین عمیق‌تر می‌کند زیرا پکن شروع به تغییر جهت با هدف سبز کردن اقتصاد خود می‌کند. تجارت این منطقه با پکن و منطقه وسیع‌تر آسیا و اقیانوسیه از سال‌های 2010 تا 2030 دوبرابر شده است.

  اواخر دهه 2040، و کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با پیروی از چین در سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی رای می‌دهند. این پویایی‌های مثبت بر نگرانی‌هایی که پکن به اتحاد با ایران ادامه می‌دهد، غلبه کرد.

  دوستی با پکن برای نخبگان سیاسی منطقه و همچنین شهروندان آن به ثمر نشسته است، اما در موقعیتی بسیار برابرتر از دهه‌های گذشته. یکی از نتایج آن، تقویت تجارت در منطقه و همچنین با چین و بقیه آسیا است. برخی کشورها از طرح‌های یک کمربند، یک جاده تحت حمایت پکن برای ارتقای زیرساخت‌های فیزیکی خود استفاده می‌کنند، در حالی که نیروگاه‌های صنعتی منطقه‌ای مانند ترکیه و مصر و اقتصادهای نوظهور در «صنعت سبز» مانند اردن، فلسطین و عراق توانایی بیشتری برای تولید کالاهایی با کیفیت بالا و برای رقابت با کالاهای چینی پیدا کرده‌اند.

سناریوی سوم: رقابت
 
   در اینجا، ایالات متحده و چین هر دو طرح‌های خود را در اواسط قرن بیست و یکم به دست آورده‌اند. کشورهای MENA، با جمعیت تحصیلکرده و آموزش دیده بهتر، رشد تولید ناخالص داخلی، سرمایه گذاری در اقتصاد سبز و نفوذ بر تجارت جهانی، حمل و نقل و مسیرهای لجستیکی و در مجموع به عنوان یک همتای نزدیک در برابر این دو ابرقدرت ایستاده‌اند.

این امر ارتباط زیادی با تغییرات درون منطقه‌ای داشته است. با کاهش وابستگی کشورهای صنعتی به نفت و گاز، کشورهای غنی از هیدروکربن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گزینه‌های خرید و حمل سودآوری را برای کشورهای در حال توسعه آسیا و آفریقا ارائه کردند و از درآمد حاصله برای سرمایه‌گذاری در فن‌آوری‌های انرژی بادی و خورشیدی با کارایی بالا استفاده کردند. 

   روابط MENA با ایالات متحده و چین مبتنی بر ترکیبی سالم از همکاری و رقابت است. پیوند پول کشورهای خلیج (فارس) با غول‌های مهندسی از آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا و آمریکای شمالی به ایجاد زیرساخت‌های انعطاف پذیر در کشورهای آسیب پذیر در برابر افزایش سطح آب دریاها و سایر خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی کمک کرد.

 در همان زمان، ابوظبی، دوحه، دبی، استانبول، ریاض و تل آویو آمدند تا با مراکز مالی و فناوری چین و آمریکا در توسعه فناوری‌هایی که با تغییرات آب و هوایی مبارزه می‌کنند، رقابت کنند. این پویایی‌ها عملاً هرگونه علاقه ماندگار ایالات متحده و چین را در جنگ سرد با یکدیگر در MENA کاهش داد.

در نهایت: نگاهی جدید به آمریکا و چین در خاورمیانه 2050

   امروزه، با ادامه و بدتر شدن مشکلات خبرساز MENA، ایالات متحده و چین قادر به رقابت برای تأثیرگذاری بر دولت‌های منطقه بر اساس اولویت‌های خود هستند. 
اگر ما - و مهم‌تر از آن، رهبران منطقه - برای تصور آینده‌ای که در آن کشورها اشکال جدید و جسورانه آژانس‌هایی را برای تنظیم مجدد پویایی‌های سیاسی درون منطقه‌ای و سرمایه‌گذاری در فناوری و اقتصادهای سبز آینده به کار می‌گیرند- وقت بگذاریم، می‌توانیم آن را ببینیم. گام‌هایی که می‌تواند آینده‌های مختلفی را ایجاد کند و رقابت واشنگتن و پکن را در این بخش از جهان کاهش دهد.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • سرکوب جنبش‌های اعتراضی دانشجویان حامی فلسطین جلوه حقوق بشر آمریکایی است
  • آمریکا خود را به دیوانگی زد و برجام را پاره کرد /واکنش ها به اعتراضات دانشجویی در آمریکا از تریبون نماز جمعه
  • جهان برای تحقق آرمان فلسطین به پا خواسته است
  • عملیات وعده صادق رسوایی غرب را جهانی کرد
  • ابوترابی: «وعده صادق» آغاز تحول در منطقه و معادلات سیاسی است
  • چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانه چیست؟/ نگاه بروکسل به پرونده هسته ای ایران با اسرائیل متفاوت است/ اتحادیه اروپا می تواند با ایران در مقابله با تهدیدهای مشترک همکاری کند
  • دروغ اجباری؛ سیاست رسانه‌های مدعی آزادی
  • خاورمیانه 2050 چه شکلی است؟/ 3 سناریو با فرض جنگ سرد آمریکا و چین
  • روایت روزنامه جمهوری اسلامی از مدارا با طالبان بدون خط قرمز/ جازدن سیل به جای دادن حقابه!
  • دروغگویی BBC برای خون‌شویی